توهینهای نژادپرستانه به ایرانیان آذری
- مردم سلماس و به طور کلی آذربایجان از لحاظ نژادی جزء مردمان اورال آلتاییک به حساب میآیند که دارای زبان ترکی میباشند! (بناهای باستانی سلماس، ص 12)
آیا اقرار و اعترافی صریحتر از این میخواهید تا بر شما روشن شود که پانترکان معاند تا چه حد نژادپرست و نفاقگسترند؟ باور شوم و نژادپرستانهی این جماعت به تفاوت نژادی مردم واحد و یکپارچهی ایران و اعتقادشان به وجود نژادی خالص و خاص به نام آلتاییک یا ترک، در حالی که آلتاییک یا ترکی فقط نام زبان (یا مجموعه زبانهایی) است که هر انسانی فارغ از رنگ پوست و ملیتش میتواند آنها را بیاموزد، گواه و گویای مرام و مسلک و هویت پلید این جماعت است.
این توهم پانترکان نژادپرست مبنی بر اینکه تنوع گویشی و زبانی ایرانیان به معنای گوناگونی نژادی و ازهمبیگانه بودن ایرانیان است، به حدی رسوا و دورازعقل است که حتی یکی از سران و نظریهپردازان داخلی این مسلک نیز کوشیده بود هوادارانش را از این باور پلید برحذر دارد: «کلمهی "ترک" و "ترکی" یک مفهوم فرهنگی و زبانی است و به هیچ وجه معنی نژادی را دربرمینمیگیرد.» (سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، تهران، 1380، ص 390)
- بیشک زبان یکی از اصلیترین و شفافترین ابزاری (!) است که میتوان با تحقیق بر روی آن خواستگاه (!) و نژاد یک ملت را به دست آورد. با بهدست آمدن لوحههای گلی بسیار زیاد در حفاریهای شهرهای سومری امروزه ساختار دستور زبانی و مجموعه لغات سومریها برای ما مشخص گردیده و ثابت شده است که زبان سومریان از گروههای زبانهای التصاقی (ترکی باستان) بوده و این مردم از منطقهی آسیای مرکزی به بینالنهرین مهاجرت کردهاند! (همان کتاب، ص 13)
صرف نظر از غلطهای املایی و دستوری متن فوق - که مشتی است نمونهی خروار و نشان دهندهی سطح و مرتبهی تحصیلی و علمی نگارندگان چنین آثاری - باید گفت امروزه به هیچ وجه ترکی بودن زبان یا تبار سومریان مشخص و اثبات نشده است و در هیچ یک از نهادها و مراکز علمی و آکادمیک جهان، زبان سومری به عنوان زبانی «ترکی» تدریس نمیشود! زبانشناسان، زبان سومری را همواره به عنوانی زبانی منفرد و فاقد خویشاوندی با هر خانوادهی زبانی شناخته شدهی دیگری دستهبندی میکنند و به صرف التصاقی بودن آن - که در بسیاری از زبانهای کهن گوشه گوشهی جهان دیده میشد - سومریان را ترکزبان و ترکتبار نمیشناسند و معرفی نمیکنند. مهاجرت سومریان از آسیای مرکزی (مغولستان) به بینالنهرین (عراق)، توهمی است کودکانه و مضحک که تاکنون هیچ دانشمندی (به جز چند نظریهپرداز پانترک، که البته نمیتوان چنین موجودات نادانی را دانشمند نامید) چنین نظریهی سخیفی را مطرح نکرده است و هرگز نیز رد و اثری (در حد یافته شدن یک پارهکوزه) از چنین مهاجرت طولانیای به دست نیامده است.
- تقریباً 6000 سال قبل، اقوام سومر که به دنبال زمینهای حاصلخیز بودند از طریق قفقاز و شمال غرب ایران (آذربایجان ش.م.ا.ل.ی و ج.ن.و.ب.ی) به بینالنهرین قدم گذاشته و آنجا را وطن خود نمودند! (همان کتاب، ص 13)
ناگفته پیداست که حتی یک کاسهشکسته یا حتی اشارهای در حد یک نیمخط در لوحهای تاریخی برجای نمانده است که نشان دهد سومریان از آسیای مرکزی و از طریق قفقاز و شمال غرب ایران به میانرودان کوچیده باشند. نظریهای که بر هیچ سند و منطقی استوار نباشد در حکم باد هواست و از این رو پانترکان نژادپرست، خصلت و مشغولیتی جز بادآفرینی ندارند! اگر بهراستی سومریان - بنا به تبلیغ پانترکان - بهدنبال زمینهای حاصلخیز بودهاند، جداً باید مردمان احمقی باشند که سرزمین سراسر حاصلخیز و آباد و سرسبزی چون آذربایجان را رها کرده و به منطقهی گرم و بیبروباری چون جنوب عراق کوچیدهاند!!!
نکتهی دیگر، کاربرد عنوانهای جعلی، تجزیهطلبانه و ضدایرانی آذربایجانِ «ش.م.ا.ل.ی» و «ج.ن.و.ب.ی» برای اطلاق به منطقهی قفقاز و استان آذربایجان در این کتاب و عموم آثار پانترکان است - که متأسفانه پیوسته مورد اهمال قرار میگیرد حال آنکه نهادهای فرهنگی ذیربط میبایست نسبت به کاربرد و ترویج چنین تعبیرات هدفمند و موذیانهای حساس باشند و مانع از نشر و گسترش چنین تألیفات دشمنکامانهای شوند.
- تنها گزینهی ممکن [دربارهی اورارتوها این است که آنان] مردمانی هستند از نژاد اورال - آلتاییک و التصاقی زبان به بیان سادهتر اجداد ترکان امروزی! (همان کتاب، ص 18)
نژادشناسی اورارتوهای از میان رفته بدون بهرهگیری از ابزارها و سنجهها و دادههای ژنتیکی و در زمانهای که تنها «فرهنگ» معیار گروهبندی اقوام کهن است، ترفند و شعبدهای است که فقط از عهدهی دغلکاران عوامفریب و نادانی چون پانترکان نژادپرست برمیآید! امروزه زبانشناسان، زبان اورارتوها را زبانی منفرد - و با قید احتیاط - همریشه با زبان منفرد هوریها میدانند. ارتباط زبان اورارتوها با زبان مغولستانیان توهمی است که تنها در اذهان مالیخولیایی پانترکان ساخته و پرداخته شده است!
- «زبان اورارتو نه از ریشهی سامی بوده و نه هندواروپایی بلکه از گروه زبانهای آسیای مقدم که آسیانی نیز نامیده میشد و با زبانهای قفقازی قرابت داشته» که به بیان دیگر ریشه و اساس آن به همان زبان ترکی امروزی برمیگردد و به عقیدهی بیشتر محققین (!؟) بسیار شبیه به لهجه ترکی آذربایجانی بوده است! (همان کتاب، صص 20-19)
نگارندهی کتاب مورد بحث، مطلب داخل گیومه را از کتاب آقای رحیم رئیسنیا - که اعتقادی به ترک بودن اورارتوها ندارد - نقل کرده و سپس با افزون «به بیان دیگر» کل آن را تحریف و مصادره به مطلوب کرده و چنین القا کرده است که گویی آقای رئیسنیا نیز با او در ترک بودن اورارتوها همعقیده است! این تنها یک چشمه از حقهبازیها و دروغپردازیها بیحد و حصر پانترکان شرور است.
- ایلامیها (عیلامیها) از مردمان التصاقیزبان به حساب میآیند که به دلیل اشتراکات زبانی و فرهنگی روابط نزدیکی به (!) مادها داشتند و هر دو از اجداد اولیهی ترکان امروزی به حساب میآیند. (همان کتاب، ص 27، پانویس 50)
وجود «اشتراکات زبانی و فرهنگی» میان عیلامیان ساکن خوزستان و فارس (که زبانی منفرد و ناخویشاوند با هر زبان دیگری داشتند) و مادهای ساکن همدان و کرمانشاهان و آذربایجان (که ایرانیزبان بودنشان از بدیهیات و اظهر من الشمس است) و میان همینها با «ترکان امروزی» لطیفهای است که باید ماهها و از ته دل به آن خندید!
- ما در کتیبههای آشوری ... با قلعهای به نام «خار خار» مواجه میشویم. قوم معروف خار خار که به نامهای گارگار، گرگر، خور خور نیز شناخته میشود یکی از اقوام التصاقیزبان در طول تاریخ هستند که نام روستاهای زیادی در آذربایجان با نام این قوم گره خورده است! (همان کتاب، ص 39)
جالب است که نگارنده متن فوق در آغاز میگوید که خارخار (تلفظ درست آن «خَرخَر» است) در متون آشوری نام یک قلعه است؛ اما این عقیدهی خود را کمی بعد از یاد میبرد و میگوید که این، نام «یکی از اقوام التصاقیزبان» و در نتیجه - به خیال خام او - ترک است! تبدیل نام یک قلعه به نام یک قوم و سپس «التصاقی» خواندن زبان این «قلعه» - ببخشید قوم! - از همان شعبدههای شگرفی است که تنها در دکان پانترکان فریبکار یافته میشود.
- مغها طبقهای خاص از مردم بودند که در بین اقوام التصاقی - ترک وجود داشتند و اینان به کارهای روحانی و غیبگویی و فالگیری میپراختند که بعدها با رواج دین زرتشت در بین این اقوام این نام به مفهوم خادمان دین و روحانیان زرتشت نیز به کار گرفته شد ... کلمه «ـان» از علامات و نشانههای قدیمی جمع در ترکی است که علاوه بر آن به صورت پسوند و در مفهوم مکان و سرزمین نیز میباشد! (همان کتاب، ص 54)
چنانکه میدانیم، مغها روحانیان موروثی دین زرتشت در میان ایرانیان باستان (اعم از مادها و پارس) بودند و نه در مغولستان و در میان اهالی ترکزبانش! آنان از آغاز، مروجان دین زرتشت بودند و نه فالگیران و غیبگویانی که بعداً به دین زرتشت پیوسته باشند.
همگان میدانند که «ان» علامت جمع و نیز پسوند مکان در زبان فارسی است و عجبا که پانترکان پس از مصادرهی مفاخر تاریخی و اسطورهای ایران به سود مغولستانیان، اینک به مصادرهی واژهها و نامهای ما نیز روی آوردهاند. فقر و فلاکت فرهنگی این مردمان، بیپایان و تصورناپذیر است.
- هفتوان نام روستایی در جنوب سلماس [است]. فعلاً معنی کلمه «هفت» [در این نام] برای ما مشخص نیست و نمیدانیم به معنی قوم، قبیله است یا خیر؟ [] نام هفتوان نامی کاملاً ترکی بوده و به هیچ وجه نمیتواند وابستگی با عدد هفت فارسی داشته باشد که یکی از دلایل آن هم عدم استقرار اقوام هندواروپایی در آذربایجان میباشد!!! (همان کتاب، صص 57 و 141)
در حالیکه پانترکان بنا به شگرد دیگر سوختهی خود، هر حرفی را به حرف دیگر و هر لفظی را به لفظ دیگر تغییر میدهند تا بلکه فرهنگ و زبان و تمدن ملتهای دیگر را «ترک» جلوه دهند؛ اما واژهی بهآشکارا فارسی «هفت» را در نام «هفتوان» بهسادگی و با وقاحت تمام انکار میکنند تا خدایی نکرده ثابت نشود که زبان ایرانیان آذربایجانی در اصل «هندواروپایی» بوده است!!! اما این همه جعل و تحریف و دروغ سودی برای این جماعت نخواهد داشت؛ چرا که هرگز سندی حتی در حد یک پارهکاغذ در اثبات رواج زبان ترکی در آذربایجان پیش از دوران صفوی - قاجار یافته نشده است!
- ترکان خزر در شکلگیری زبان ترکی در آذربایجان و فرایند تشکیل مردم آذربایجان به شکل کاملاً وسیعی دست داشتند! (همان کتاب، ص 57)
گویا برای پانترکانی که همگان میدانند از کجاها تغذیه و تأمین میشوند، تلاش برای انتساب خفتبار و توهینآمیز ایرانیان آذربایجانی به مغولستانیان بدوی و درندهای چون اُغوزها کافی نبوده است که اینک تلاش میکنند ایرانیان آذربایجانی را اولاد و اخلاف خزرهای «یهودی» - که همیشه دشمن و کشندهی مسلمان بودند - معرفی کنند! آیا سند و برهانی روشنتر از این میخواهید تا مطمئن شوید که پانترکان برای نفاقافکنی میان ایرانیان، ازهمبیگانه جلوه دادن آنان و اهانت به ملت بزرگ ایران چه دسیسههای کثیفی چیدهاند؟
- هیچ اثر و نشانهای از وجود حکومتی به نام هخامنشی در سطح سایتهای باستانی سلماس و حتی آذربایجان وجود ندارد. باستانشناسان نتوانستهاند حتی یک اتاق کوچک متعلق به هنر (!) هخامنشی در سطح سلماس پیدا نمایند که البته به نظر من هیچگاه این نشانهها پیدا نخواهد شد! [] برای اطلاع بیشتر دربارهی علت عدم وجود یک نشانه حقیقی و بارز از هخامنشیان در سطح ایران میتوانید به مجموعه کتابهای دوازده قرن سکوت نوشته ن.ا.ص.ر پ.و.ر.پ.ی.ر.ا.ر مراجعه نمایید! (همان کتاب، ص 144 و پانویس 234)
اتفاقاً برخلاف حکم و فرمایش نگارندهی متن فوق، از دوران هخامنشیان آثار بسیار و چندین لایهی اسکان در گسترهی آذربایجان یافته شده است (در این باره نگاه کنید به: باستانشناسی آذربایجان؛ ترجمهی محمد فیضخواه و صمد علیون؛ تبریز: نشر اختر، 1388) و البته همین که وی منبع ادعای خود را کُتب پ.و.ر.پ.ی.ر.ا.ر معرفی میکند (همان کسی که ایران را تا پیش از دوران قاجار خالی از تمدن و سکنه میداند و از زرتشت تا ابوعلی سینا و از فردوسی تا حافظ و سعدی و مولانا و از تخت جمشید تا نقش جهان را جعلیات یهود میانگارد) نشان میدهد که این فرد به ایران و ایرانی چه نگاهی دارد و به کدام مسلک متعلق است. اما این بینوا خبر ندارد که پ.و.ر.پ.ی.ر.ا.ر پس از آنکه کتابهای ضدایرانیاش را بهخوبی به پانترکان فروخت، به رد و انکار هویت و اصالت ترکان مغولستانی و حضور هر نوع فرد ترکتباری در ایران و ترکیه پرداخت و زبان ترکی را لهجهای از زبان یهودیان (یدیش) معرفی کرد! (+ و + و +)
- در یک بیان کلی ما دلایل غیرقابل انکاری را از سکونت اقوام التصاقیزبان (ترکان باستان) در منطقهی آذربایجان و سلماس از پیدایش انسانهای اولیه تا تشکیل بزرگترین امپراتوریها نظیر ماننا، اورارتو و ماد را در دست داریم!
- در مورد ملل ترک و ترکان آذربایجان زمانی این نامها[ی جغرافیایی] ارزش واقعی خود را بیش از پیش نشان میدهند که بیهیچ اما و اگری (!) وابستگی ساکنان کنونی آن را با این نامها که ریشه در تمدنهای هزاران سال قبل دارد به خوبی بروز میدهند. [...] سرزمینی که ما زندگی میکنیم (آذربایجان) و بخش زیادی از مناطق ایران از دیرباز متعلق به اقوام التصاقیزبان (اجداد اولیه ترکان) بوده است، خواه آن اقوام و مللی از این شاخه که بومی منطقه بودند و چه اقوامی که بعدها از مناطق اورال و آلتای به جمع همنژادهای خود پیوستند. بر این اساس است که نامهایی که بر این مناطق و عوارض جغرافیایی آن گذاشته شدهاند ریشه در زبان این ملل داشتهاند و جستجوی معانی آنها در سایر زبانها به مصداق «آب در هاون کوبیدن» است. در دههای (!) اخیر اکثر نامهای جغرافیایی مناطق ترکنشین (؟) و آذربایجان بنا به دلایلی در برگردان به زبان فارسی تغییر داده شدهاند ... یکی از دلایل این تغییرات مربوط میشود به نواقص ساختاری زبان فارسی از قبیل محدود بودن لغات و افعال که تبدیل لغات و مفاهیم ترکی را به فارسی را (!) غیر ممکن مینماید البته این برمیگردد به نحوه ساختار کلمات و افعال در زبان فارسی و به طور کلی شاخه زبانهای هندواروپایی که افعال قابلیت تغییر و یا بهروز شدن را ندارند. در حالی که در زبانهای التصاقی/ ترکی بُن فعل ثابت بوده و پیوسته پسوندها بدان افزوده میشوند و لغات جدید به وجود میآورند! (همان کتاب، صص 156، 24-23)
صرف نظر از نامفهوم بودن و اغلاط بیشمار متن فوق - که طراز علمی و تحصیلی نگارندهاش را برملا میکند - و نیز حکمهای بخشنامهای نگارنده متن، باید گفت مصداق «آب در هاون کوبیدن» همان تکاپوی مذبوحانهی پانترکان برای ترک جلوه دادن اقوام بومی و باستانی ایران و جعل سابقهی حضور هزاران ساله در ایران برای مردمان چادرنشینی است که میهنی جز دشتهای مغولستان نداشتهاند. در مقابل باید گفت: تحقیقات ژنتیکی و اسناد تاریخی موجود هرگز رد و اثری از مهاجرت میلیونی و اسکان مغولستانیان زردپوست در شمال غرب ایران نشان ندادهاند و جالب آنکه حتی تا پیش از دوران قاجار هیچ نویسنده و سرایندهای از اهالی آذربایجان و در خود آذربایجان یافته نمیشود که چیزی به زبان ترکی - که پانترکان میگویند از زمان انسانهای اولیه در شمال غرب و دیگر نقاط ایران به این زبان سخن گفته میشد - نوشته یا سروده باشد!
کاربرد عنوانهایی چون «مناطق ترکنشین» و «ترکان آذربایجان» و امثال آن در این کتاب - چنانکه بارها به تأکید گفتهام - دسیسهای است برای ازهمبیگانه جلوه دادن ایرانیان و القای این توهم که ایرانیان آذربایجانی، مردمانی هستند که به نژاد خالص و خاص مغولستانی متعلقند و در نتیجه هویت و ملیت و تباری مشترک با دیگر ایرانیان ندارند و با زور و جبر به ایران و ایرانیان چسبانده شدهاند و از این رو میباید هرچه زودتر خود را از این بند و سیطره رها کنند و به همنژادان خود در شمال ارس بپیوندند!
زبان فارسی، علیرغم القای پانترکان، به لطف پیشوندها و پسوندهای غنی و پرشمار خود و برخلاف ادعای بیمعنای نگارندهی متن فوق مبنی بر اینکه «در زبان فارسی افعال قابلیت تغییر و یا بهروز شدن را ندارند»، توانایی بسیاری در واژهسازی دارد و بیگمان در زمینهی واژهسازی و غنای واژگانی بسیار تواناتر و باپشتوانهتر از زبانی است که نگارندهی متن فوق آن را مقدس و آسمانی و بینظیر میشمارد اما عملاً انباشته و آکنده از واژههای فارسی و عربی و حتی روسی و فرانسوی و غیره است، تا آن حد که افراد بسیاری آن را یکی از لهجههای زبان فارسی یا عربی به شمار میآورند!
جالب هست چرا نظر اخر من تایید نشد پاسخی برای ان نداشتید!
پاسخ به پرسشهای احمقان خاموشیست، خوشم میاد دوستانم پاسخهاتونو باسند قاطع میدن و شماها میخوایید که کم نیارید ازفرار به جلو استفاده میکنین. خخخخخخخخخخخخخخخخخ به کسی که خودشو دلقک (پانترک) کرده باید خندید. خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
عالی بود [گل] بروزم
سلام... خوبي؟.. راستشو بخواي داشتم بين صفحات وب گشت ميزدم که به وبلاگ تو برخوردم... واقعا وبلاگ قشنگ و جذابي داري مطالبشم عاليه... ميخواستم اگه موافق باشي، با سايت من تبادل لينک کني.. البته ميگم.. اگر موافقي... اگه نظرت مثبت بود، به آدرس سايت من مراجعه کن و به من اطلاع بده تا من هم تو رو با نام دلخواهت تو سايتم درج کنم... البته اگه بنر هم داري، ميتوني آدرسش رو به علاوه آدرس وب خودت برام بفرستي تا بلينکمش.. منتظرتما، منو قال نذاري [شوخي]
بروزم با معرفی تمدن جیرفت ایران ، کهن ترین تمدن جهان خوشحال میشم سر بزنید و دیدگاهتون رو بیان کنید [گل]
درود دوست گرامی تار خیلی زیبایی داری همه فرسته ها روئ خوب و فراگیر باز کردی دستت درد نکنه ممنون میشم بای تارم [گل]
ریدم تو مخت....پان فارس احمق....ریدم تو اون کوروش و داریوشت....شاشیدم تو شاشارگاد...همه ایران کویرتون با خاک یکساااان بشه الهیییی...آذربایجان ما آباااااد الهیییی به کوری چشم حسوووودا...الهییی راستی چن وقته دیگه به مدد الهی از کم آبی به جون هم میفتین همدیگه رو لت وپا رمیکنین نسلتون قط میشه به امید خداااا....هوهوها...کویریای بدبختتتتت
وقتی حسن پیرنیا نویسنده تاریخ شما باشه ... انتظار دیگه ای نمیشه داشت
مرگ بر پان ایرانیست.مرگ بر پارسگرایان افغانی.ببین مملکت به چه روزی افتاده که افغانیها برای ترکها و کل ملتهای ایرانی تعیین تکلیف میکنن!!!
دانشمند سرچ کن. سومریها و ارتباط ژنتیکی و زبانی با ترکها